جدول جو
جدول جو

معنی سخت گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

سخت گرفتن
کار را بر کسی دشوار ساختن و او را در فشار قرار دادن
تصویری از سخت گرفتن
تصویر سخت گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
سخت گرفتن
(بَزَ دَ)
مرادف تنگ گرفتن. (آنندراج). الزام کردن بکاری.ناچار کردن از کاری. در مضیقه گذاشتن: و ایشان (رسولان پرویز) سخت گرفتند بر پیغامبر پاسخ کردن (نامۀ پرویز را) . (مجمل التواریخ و القصص).
نخواهد دل که تاج و تخت گیرم
نخواهم من که با دل سخت گیرم.
نظامی.
کسان بر خورند از جوانی و بخت
که با زیردستان نگیرند سخت.
سعدی.
که بر من نکردند سختی بسی
که من سخت نگرفتمی بر کسی.
سعدی.
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش.
حافظ
لغت نامه دهخدا
سخت گرفتن
سخت گیری کردن، عنیف بودن
متضاد: سهل گرفتن، آسان گرفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قوت گرفتن
تصویر قوت گرفتن
نیرو گرفتن، توانا شدن، کنایه از زیاد شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
پیشی گرفتن، پیش افتادن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
تخت گیری. عمل تخت گیر. رجوع به تخت گیر و تخت گیری شود
لغت نامه دهخدا
(طِ نِ شُ دَ)
سهل انگاشتن. آسان گرفتن:
ز هر قومی حکایت باز می جست
نگیرد مرد زیرک کار خود سست.
نظامی.
که سخت سست گرفتی و نیک بد کردی
هزار نوبت ازین رای باطل استغفار.
سعدی.
، آرام بودن. درشتی نکردن:
بگفتن درشتی مکن بر امیر
چو بینی که سختی کند سست گیر.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ختم گرفتن
تصویر ختم گرفتن
ترحیم گذاشتن، مجلس تعزیت برای کسی بر پا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
نسک گرفتن، فاجین گرفتن، دستور دارویی گرفتن نسخه برداشتن استنساخ، دستور دارویی گرفتن بیمارازپزشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمج گرفتن
تصویر سمج گرفتن
مشغول شدن افراد سپاهی به کندن سوراخهایی در زیر قلعه دشمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمچ گرفتن
تصویر سمچ گرفتن
مشغول شدن افراد سپاهی به کندن سوراخهایی در زیر قلعه دشمن
فرهنگ لغت هوشیار
نیرو یافتن زورمند شدن نیرو گرفتن توانا شدن: چون کار نفس هنگام سستی تن قوت گیرد پس نفس جسم نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
پیشی گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
حالتهای مخصوص به قیافه و اندام خود دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساز گرفتن
تصویر ساز گرفتن
هماهنگ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن دست، منع کردن باز داشتن از کاری، مدد کردن یاری کردن، مسخره کردن استهزاء نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختر گرفتن
تصویر اختر گرفتن
رصد کردن اختران برای استخراج احکام نجومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمت گرفتن
تصویر سمت گرفتن
سویی را پاس داشتن کرانجیگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال گرفتن
تصویر سال گرفتن
یادبود برای مرده گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجت گرفتن
تصویر حجت گرفتن
((حُ جَّ گِ رِ تَ))
تضمین گرفتن، متعهد ساختن، دلیل آوردن، بهانه کردن، بهانه قرار دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
((دَ گِ رِ تَ))
منع کردن، مدد کردن، پیمان بستن، مسخره کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سال گرفتن
تصویر سال گرفتن
((گِ رِ تَ))
مراسم سالگرد شخص مرده را برگزار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمچ گرفتن
تصویر سمچ گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
سمج گرفتن، مشغول شدن افراد سپاهی به کندن سوراخ هایی در زیر قلعه دشمن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
Outrun, Overtake
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
Hand, Handle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
Pose
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
брать , управлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
позировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
опережать , обогнать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
nehmen, handhaben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
posieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
überholen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دست گرفتن
تصویر دست گرفتن
брати , керувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ژست گرفتن
تصویر ژست گرفتن
позувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سبقت گرفتن
تصویر سبقت گرفتن
випереджати , обігнати
دیکشنری فارسی به اوکراینی